بلاگ طوری

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «شرح حال» ثبت شده است

دوشواری‌های رفتن

چهارشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۲۷ ب.ظ

قبلا (فکر میکنم تو اینستا به مناسبت رفتن مهدی خلیلی جان) گفتم، که  به نظرم رفتن (یا همان جدا شدن) به ما هو رفتن سخت هست.

امروز بازهم یکی از همکارانم خداحافظی کرد که از شنبه نمیاد، غم انگیزه واقعا به نظرم. به نظرم میرسه چند وقتی افراد تو محیط کاری‌های مختلف هی میرن، و هی خاطرات سخت رفتنشون باقی می‌مونه. و شاید زیادی رفتن برای شخص من سخته ولی در اصل فکر میکنم ماهیتا سخته و صرفا اغلب افراد بهش عادت کردند و من که تازه کار هستم برای سخت‌تر از حالت عادی. دیگه اینکه اینجا گریز روضه هم داره بماند ...

آقای قاسمی، باوقار و شخصیت بود، آرام و بی سروصدا. و کار کردن در کنارش آرامش بخش، یادمه یکبار که از قوانین جدید الوضع (مسخره‌ی) شرکت شاکی بودم، یک ربعی راه رفتم و قدم زدم و نشسته حرص خوردم، دیدم آروم نمی‌شم، بهش گفتم با این مضمون که یه ذره با من صحبت کنید دارم میترکم. بنده خدا فکر میکنم اصلا متوجه نشد من چی گفتم، ولی در مورد یه چیز دیگه شروع کرد به صحبت کردن که من واقعا آروم شدم و بعدش هم که بنیامین اومد و در نهایت آروم تر، خلاصه اینکه فکر میکنم مدتها هر وقت صحبت کولر آبی و خرید لوازم کامپیوتری و اکسل باشه من یاد ایشون بیافتم و ناراحتم برای از دست دادنشون، ناراحتم از اینکه به نظرم نتونستم تأثیری مثبتی روشون بذارم و موجب ارتقاشون بشم، امیدوارم این رفتنشون حداقل موجب فشار مالی براشون نشه. و تأثیرهای مثبت مدنظرم از راه‌های دیگه براشون پیش بیاد. 

پس تَکرار میکنم: «رفتن به ما هو رفتن سخته! سخت!»

  • بهنام حیدری

در راستای مال خود کردن دوست داشتنیها

يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۰ ق.ظ

نقل قول از علی سخاوتی:

« یارو تا دهنش را باز می کند حتی قبل از آن، ما شروع می کنیم به آماده کردن جوابش.

– یارو تا دهنش را باز می کند حتی قبل از آن، ما شروع می کنیم به پیدا کردن ایرادهایش.
– یارو وقتی دارد حرف می زند ما داریم راجع به هزار و یک چیز دیگر فکر می کنیم.
– ما هیچ وقت گوش کردن را حتی به زبان مادری تمرین نکرده ایم.....
– طرف مقابل وقتی دارد حرف می زند ما به جای دریافت اطلاعات از طریق گوش مشغول به دریافت اطلاعات از طریق چشم یا سایر حسگرهایمان می شویم. مثلا به قسمتی از بدن او زل می زنیم.

– با شندین اولین چیزی که به مذاقمان خوش نمی آید حالت دفاعی می گیریم و گوش کردن را به شکل ذهنی متوقف می کنیم. به عبارت دیگر به چیزی که با آن موافق نباشیم گوش نمی دهیم.»

«کنکور آدمها را به یک موتور جستجو تبدیل می کند. به یک fact finder. به یک گوگل کوچک. به ماشینی که می تواند جواب درست را در مسائل سخت و غامض فیزیک و شیمی و هندسه و جبر و حتی زبان، در زمان بسیار کوتاهی پیدا کند.»

همین الانم من دارم همین کار رو میکنم :)))

«– هیچ وقت به قصد اکتشاف، چیزی را نمی خوانیم.

– هیچ وقت به جز برای حفظ کردن و اخذ مدرک چیزی را نمی خوانیم.
– هیچ وقت به جز برای پیدا کردن اشتباه ههای دیگران و فحش دادن به آنها چیزی را نمی خوانیم.

– چیزهایی را که با نظر ما مخالفت دارند، نمی خوانیم.»

توی پست منبع از نوشتن و مکالمه هم صحبت شده و بیان شده که تو نظام آموزشی یا حتی فکری ما ارزشی ندارند و در این راستا من حتی این موارد رو ذکر هم نکردم :دی ولی خوب من بابا نوشتن آنچه به کارآید نتیجه این دو بخش رو برای خودم اینطور بیان میکنم که «روزی لااقل یک پاراگراف بنویس!»

  • بهنام حیدری

واقع بینی

سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۰۴ ق.ظ

حقیقت اینکه مستندکردن اشتباهات و تجربیات کامپیوتری کار سختیه، وقتشم نیست در همون موقعی که کشف میکنی، فلذا این باب وبلاگ نویسی تعطیله،
باب دوم که به اشاره به شرح حال داشته باشد هم تعطیله چون چندتا مطلب خوندم و درونی شد که عرصه ما نیست، فلذا آن به که خموش باشیم
این پستم به مناسبت رضایت دادن به هر کاری غیر ازمطالعه در ایام امتحانات است باشد تا امتحانات ترم بعد :-D
 پ. ن. همچنان دلما در Los santos مقیم است.

  • بهنام حیدری